Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
accelerate /əkˈsel.ə.reɪt/ = VERB: شتاب دادن, سرعت دادن, شتاب کردن, تسریع کردن, شتاباندن, تند کردن, بر سرعت افزودن, تند شدن, تندتر شدن; USER: شتاب دادن, شتاب, سرعت بخشیدن به, تسریع در, به شتاب

GT GD C H L M O
accelerated /əkˈsel.ə.reɪt/ = VERB: شتاب دادن, سرعت دادن, شتاب کردن, تسریع کردن, شتاباندن, تند کردن, بر سرعت افزودن, تند شدن, تندتر شدن; USER: شتاب, سرعت, تسریع, شتاب گرفته, شتاب بیشتری

GT GD C H L M O
accommodate /əˈkɒm.ə.deɪt/ = VERB: جا دادن, وفق دادن با, اصلاح کردن, همساز کردن, تطبیق نمودن, منزل دادن, اماده کردن برای, پول وام دادن; USER: جا دادن, جای, خود جای, وفق دادن, در خود جای

GT GD C H L M O
accumulate /əˈkyo͞omyəˌlāt/ = VERB: انباشتن, اندوختن, متراکم کردن, روی هم انباشتن; USER: انباشتن, تجمع, انباشته, تجمع می یابد, انباشته شدن

GT GD C H L M O
achieve /əˈtʃiːv/ /əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن; USER: رسیدن, دستیابی, رسیدن به, دستیابی به, دست یافتن

GT GD C H L M O
acquire /əˈkwaɪər/ = VERB: اندوختن, بدست اوردن, پیدا کردن, حاصل کردن; USER: دست آوردن, به دست آوردن, بدست آوردن, دستیابی به, به دست آورد

GT GD C H L M O
acquired /əˈkwaɪər/ = VERB: اندوختن, بدست اوردن, پیدا کردن, حاصل کردن; USER: به دست آورد, دست آورد, اکتسابی, به دست آمده, به دست آورده

GT GD C H L M O
acquisition /ˌæk.wɪˈzɪʃ.ən/ = NOUN: اکتساب, مالکیت, فراگیری, استفاده, حصول; USER: اکتساب, کسب, مالکیت, فراگیری, حصول

GT GD C H L M O
across /əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان; ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو; USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر

GT GD C H L M O
advanced /ədˈvɑːnst/ = ADJECTIVE: پیشرفته, مترقی, قبلا تهیه شده, قبلا تجهیز شده, ترقی کرده, پیش افتاده, جلوافتاده; USER: پیشرفته, جستجوی پیشرفته, های پیشرفته, جوی پیشرفته, و جوی پیشرفته

GT GD C H L M O
aeronautical /ˌeərəˈnɔːtɪk/ = ADJECTIVE: مربوط به دانش هوانوردی; USER: مربوط به دانش هوانوردی, حمل و نقل هوایی, هوانوردی, نقل هوایی, و نقل هوایی,

GT GD C H L M O
aerospace /ˈeə.rə.speɪs/ = NOUN: جو زمین, فضای ماوراء جو; USER: جو زمین, هوافضا, هوا فضا, هوا و فضا, هوافضا به

GT GD C H L M O
aim /eɪm/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, جهت, حدس, گمان, مراد; VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن; USER: هدف, با هدف, هدف از, هدف قرار, منظور

GT GD C H L M O
alliance /əˈlaɪ.əns/ = NOUN: اتحاد, پیوستگی, معاهده, وصلت, پیمان بین دول; USER: اتحاد, ائتلاف, اتحادی, پیوستگی

GT GD C H L M O
allow /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد

GT GD C H L M O
along /əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط; ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول; USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار

GT GD C H L M O
alpine /ˈæl.paɪn/ = ADJECTIVE: واقع در ارتفاع زیاد, الپی; USER: واقع در ارتفاع زیاد, ALPINE, کوهستانی, آلپی, آلپاین

GT GD C H L M O
already /ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این; USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
announced /əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن; USER: اعلام کرد, اعلام, اعلام کردند, اعلام شده, را اعلام

GT GD C H L M O
application /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
assets /ˈaset/ = NOUN: دارایی, ممر عایدی, خواست, چیز با ارزش و مفید, جمع دارایی شخص که بایستی بابتدیون او پرداخت گردد; USER: دارایی, دارایی های, دارایی ها, داراییهای, دارائی های

GT GD C H L M O
assistive /əˈsɪstɪv/ = USER: کمکی, کمک, های کمکی, کمک به,

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
automotive /ˌôtəˈmōtiv/ = ADJECTIVE: خود رو, مربوط به وسایل نقلیه خودرو; USER: خودرو, خودروسازی, های خودرو, خودرو سازی, خودرو را

GT GD C H L M O
autonomous /ɔːˈtɒn.ə.məs/ = ADJECTIVE: مستقل, خود مختار, خودگردان, دارای حکومت مستقل, دارای زندگی مستقل, خودکاربطور غیر ارادی; USER: مستقل, خودمختار, خود مختار, خودگردان, مستقل و

GT GD C H L M O
awareness /əˈweə.nəs/ = NOUN: اطلاع, هشیاری, اگاهی, معرفت; USER: اگاهی, آگاهی, سطح آگاهی, آگاهی در, آگاهی از

GT GD C H L M O
based /-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی; USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
become /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
benefit /ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: سود, منفعت, مزیت, استفاده, مزایا, احسان, خیر, اعانه, افاضه, مصلحت, نمایش برای جمعاوری اعانه; VERB: فایده رساندن, فایده بردن, احسان کردن; USER: سود, بهره مند, بهره مند شوند, استفاده, منفعت

GT GD C H L M O
brand /brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز; VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن; USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به

GT GD C H L M O
brands /brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز, جنس, رقم, لکه بدنامی, علامت داغ, اتش پاره; USER: مارک های, مارک, مارک ها, از مارک های, علامت های تجاری در

GT GD C H L M O
building /ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء; ADJECTIVE: ساختمانی; USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
capabilities /ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان; USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های

GT GD C H L M O
capability /ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان; USER: قابلیت, توانایی, قابلیت های, توانایی ها, توانایی های

GT GD C H L M O
cars /kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور; USER: اتومبیل, ماشین, خودروهای, خودرو, ماشین ها

GT GD C H L M O
cases /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های

GT GD C H L M O
ceo /ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت

GT GD C H L M O
challenges /ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ; USER: چالش ها, چالش, چالش های, با چالش, با چالش های

GT GD C H L M O
civil /ˈsɪv.əl/ = ADJECTIVE: مدنی, کشوری, غیر نظامی, حقوقی, متمدن, عرفی, مودب, با ادب; USER: مدنی, های مدنی, غیر نظامی, کشوری

GT GD C H L M O
class /klɑːs/ = NOUN: کلاس, طبقه, رده, دسته, گروه, نوع, زمره, رسته, جور, سنخ, هماموزگان; VERB: طبقه بندی کردن; USER: کلاس, طبقه, رده, دسته, نوع

GT GD C H L M O
close /kləʊz/ = VERB: بستن, مسدود کردن, محصور کردن, خاتمه دادن; ADJECTIVE: نزدیک, تنگ, خودمانی; ADVERB: نزدیک; NOUN: پایان, خاتمه, انتها, توقف, جای محصور, محوطه, ایست, بن بست; USER: نزدیک, بستن, ببندید, نزدیک است, را ببندید

GT GD C H L M O
collaborative /kəˈlabərətiv/ = USER: مشترک, مشارکتی, همکاری, و همکاری, های مشارکتی

GT GD C H L M O
commitment /kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف; USER: تعهد, از تعهد, و تعهد, به تعهد

GT GD C H L M O
committed /kəˈmɪt.ɪd/ = ADJECTIVE: سپرده; USER: متعهد, مرتکب, متعهد است, مرتکب شده, متعهد شده

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
complementary /ˌkɒm.plɪˈmen.tər.i/ = ADJECTIVE: مکمل, متمم, تکمیل کننده یکدیگر; USER: مکمل, تکمیلی, های مکمل, متمم, مکمل را

GT GD C H L M O
connected /kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل; USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط

GT GD C H L M O
contacts /ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد; USER: تماس با ما, تماس, تماس با, تماس های, تماس ها

GT GD C H L M O
continue /kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن; USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه

GT GD C H L M O
countries /ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان; USER: کشور, کشورهای, کشورها, از کشورها, کشورهای در

GT GD C H L M O
customer /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری

GT GD C H L M O
deal /dɪəl/ = NOUN: مقدار, اندازه, حد, قدر, سودا; VERB: معامله کردن, معامله بمثل کردن با, توزیع کردن, سر وکار داشتن, سر و کار داشتن با; USER: برخورد, مقابله, رسیدگی, رسیدگی کند, و پنجه نرم

GT GD C H L M O
dedicated /ˈded.ɪ.keɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: اختصاصی, وقف شده; USER: اختصاصی, اختصاص داده, اختصاص داده شده, اختصاص یافته است, اختصاص داده شده است

GT GD C H L M O
deliver /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه

GT GD C H L M O
delivering /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, تحویل, رساندن, در ارائه, با ارائه

GT GD C H L M O
design /dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی; VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن; USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده

GT GD C H L M O
develop /dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می

GT GD C H L M O
developed /dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است

GT GD C H L M O
developing /dɪˈvel.ə.pɪŋ/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: در حال توسعه, حال توسعه, حال توسعه به

GT GD C H L M O
development /dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی; USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو

GT GD C H L M O
developments /dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی; USER: تحولات, توسعه, پیشرفت, پیشرفت های, به تحولات

GT GD C H L M O
driving /ˈdraɪ.vɪŋ/ = NOUN: رانندگی; ADJECTIVE: محرک; USER: رانندگی, محرک, رانندگی در, های رانندگی, رانندگی به

GT GD C H L M O
e /iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی; USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک

GT GD C H L M O
editor /ˈed.ɪ.tər/ = NOUN: ویرایشگر, سردبیر, ویراستار, سردبیر روزنامه, سرمقاله نویس, ویرایشگر ویراستار, محرر; USER: ویرایشگر, سردبیر, ویراستار, ویرایشگر به

GT GD C H L M O
electric /ɪˈlek.trɪk/ = ADJECTIVE: الکتریکی, برقی, کهربایی, برق دهنده; USER: الکتریکی, الکتریک, برقی, های الکتریکی, های برقی

GT GD C H L M O
employing /ɪmˈplɔɪ/ = VERB: استخدام کردن, استعمال کردن, بکار گماشتن, مشغول کردن, بکار گرفتن, استخذام کردن; USER: استخدام, کارگیری, به کارگیری, استفاده از, با استفاده

GT GD C H L M O
engaged /ɪnˈɡeɪdʒd/ = ADJECTIVE: مشغول, متعهد, نامزد شده, سفارش شده; USER: مشغول, درگیر, مشغول اند, که درگیر, متعهد

GT GD C H L M O
engineering /ˌenjəˈni(ə)r/ = NOUN: مهندسی; USER: مهندسی, های مهندسی, فنی و مهندسی, و مهندسی, رشته مهندسی

GT GD C H L M O
enhance /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: بالا بردن, افزایش, بهبود, بالا ببرد, را افزایش

GT GD C H L M O
environment /enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر; USER: محیط, محیط زیست, محیط زیست است, محیط زیست را, از محیط زیست

GT GD C H L M O
executive /ɪɡˈzek.jʊ.tɪv/ = ADJECTIVE: اجرایی, مجری, جامع; NOUN: مجری, هيئت رئيسه; USER: اجرایی, اجرائی, مجریه, مدیر اجرایی, های اجرایی

GT GD C H L M O
experience /ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی; VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن; USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های

GT GD C H L M O
features /ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما; USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی

GT GD C H L M O
fit /fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد; NOUN: حمله, غش, بیهوشی; VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن; USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با

GT GD C H L M O
five /faɪv/ = عدد پنج; USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن

GT GD C H L M O
fleet /fliːt/ = NOUN: ناوگان, بحریه; ADJECTIVE: زود گذر, بادپا; VERB: بسرعت گذشتن, تند رفتن; USER: ناوگان, ناوگان های, ناوگان هوایی, ناوگان را, ناوگان در

GT GD C H L M O
follow /ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن; NOUN: استنباط; USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
form /fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت; USER: فرم, شکل, صورت, گونه, برگه

GT GD C H L M O
formation /fɔːˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: تشکیل, شکل, تشکیلات, ساختمان, رشد, ارایش, احدای, صف ارایی, ترتیب قرار گرفتن, سازمان, صف; USER: تشکیل, شکل گیری, شکل, از تشکیل, تشکیلات

GT GD C H L M O
formed /fɔːm/ = ADJECTIVE: متشکل; USER: تشکیل, شکل گرفته, تشکیل شده, شکل گرفته است, تشکیل می

GT GD C H L M O
forming /fôrm/ = VERB: شکل گرفتن, ساختن, متشکل کردن, تشکیل دادن, قالب کردن, پروردن, سرشتن, فرم دادن, بشکل در اوردن; USER: تشکیل, شکل گیری, شکل دادن, تشکیل دهنده, تشکیل می

GT GD C H L M O
formula /ˈfɔː.mjʊ.lə/ = NOUN: فرمول, فورمول, قاعده, دستور, قاعده رمزی, ورد; USER: فرمول, از فرمول, فرمول را, فرمول های, فورمول

GT GD C H L M O
founded /found/ = ADJECTIVE: متکی; USER: تاسیس, تأسیس, تأسیس شده, را تاسیس, بنیان نهاده

GT GD C H L M O
french /frentʃ/ = VERB: خلال کردن; USER: زبان فرانسه, فرانسوی, فرانسه, فرانسوی ها

GT GD C H L M O
further /ˈfɜː.ðər/ = ADJECTIVE: بیشتر, بعدی, دیگر, جلوتر, مجدد, اضافی, زائد; ADVERB: بعلاوه, دورتر; VERB: پیش بردن, جلو بردن, ادامه دادن, پیشرفت کردن, کمک کردن به; USER: بیشتر, بعدی, دیگر, جلوتر, دورتر

GT GD C H L M O
furthering /ˈfɜː.ðər/ = VERB: پیش بردن, جلو بردن, ادامه دادن, کمک کردن به, پیشرفت کردن; USER: پیشبرد, گسترش, افزایش, تقویت, اشاعه می

GT GD C H L M O
future /ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده; NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه; USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده

GT GD C H L M O
g /dʒiː/ = NOUN: حرف هفتم الفبای انگلیسی; USER: گرم, G, گرم در, گرم بر, گرم به

GT GD C H L M O
go /ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن; NOUN: سیر; USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به

GT GD C H L M O
group /ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن; VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن; USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته

GT GD C H L M O
growth /ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد; USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد

GT GD C H L M O
hand /hænd/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت; VERB: دادن, کمک کردن, با دست کاری را انجام دادن; USER: دست, سوی, طرف, از سوی, از طرف

GT GD C H L M O
harnessing = VERB: مهار کردن, تحت کنترل دراوردن, تهیه کردن, افسار زدن, مطیع کردن; USER: بهره برداری, مهار, برداری,

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
helpful /ˈhelp.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, کمک کننده; USER: مفید, کمک کننده, مفید باشد, مفید باشند, مفید واقع

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
improve /ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن; USER: بهبود, بهبود بخشد, را بهبود بخشد, به بهبود, بهبود بخشند

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
include /ɪnˈkluːd/ = VERB: قرار دادن, شامل بودن, در برداشتن, شمردن, به حساب اوردن, عبارت بودن از, متضمن بودن; USER: عبارتند از, شامل, عبارتند, ها شامل

GT GD C H L M O
includes /ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل

GT GD C H L M O
including /ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی; USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول

GT GD C H L M O
industrial /ɪnˈdʌs.tri.əl/ = ADJECTIVE: صنعتی, دارای صنایع بزرگ; NOUN: اهل صنعت; USER: صنعتی, های صنعتی, صنعتی می, صنعتی و

GT GD C H L M O
industries /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنایع, لوازم, صنعت, از صنایع, صنایع در

GT GD C H L M O
industry /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت

GT GD C H L M O
innovation /ˌɪn.əˈveɪ.ʃən/ = NOUN: ابداع, بدعت, تغییر, چیز تازه, نو اوری; USER: ابداع, نوآوری, نوآوری در, نوآوری های, بدعت

GT GD C H L M O
international /ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی; USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در

GT GD C H L M O
invented /ɪnˈvent/ = ADJECTIVE: من در اوردی; USER: اختراع, را اختراع, اختراع شده, اختراع کرد, اختراع شد

GT GD C H L M O
invest /ɪnˈvest/ = VERB: گذاردن, نهادن, خرید کردن, خریدن, سرمایه گذاری کردن, اعطاء کردن، سرمایه گذاردن; USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری می, سرمایه گذاری در, سرمایه گذاری کنند

GT GD C H L M O
investment /ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده; USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری را, از سرمایه گذاری, به سرمایه گذاری

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
joint /dʒɔɪnt/ = ADJECTIVE: مشترک, توام, مشاع, متصل, شرکتی; NOUN: مفصل, درزه, خط اتصال, بند, لولا, شریک; VERB: کردن; USER: مشترک, مفصل, مفاصل, های مشترک, مشترک در

GT GD C H L M O
july /dʒʊˈlaɪ/ = NOUN: جولای, ماه ژوئيه; USER: جولای, ژوئیه

GT GD C H L M O
kilometers /ˈkɪl.əˌmiː.tər/ = NOUN: کیلومتر, هزار متر; USER: کیلومتر, کیلومتری, کیلومتر در, کیلومتر است, کیلومتر را

GT GD C H L M O
launch /lɔːntʃ/ = VERB: انداختن, روانه کردن, شروع کردن, پرت کردن, اقدام کردن, پراندن; NOUN: به آب انداختن کشتی; USER: انداختن, راه اندازی, را راه اندازی, راه اندازی کنند, راه اندازی می

GT GD C H L M O
leader /ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله; USER: رهبر, رهبری, از رهبران, فرمانده

GT GD C H L M O
leading /ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین; NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی; USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز

GT GD C H L M O
level /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری; ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت; VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن; USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح

GT GD C H L M O
light /laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش; ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان; VERB: روشن کردن; USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو

GT GD C H L M O
major /ˈmeɪ.dʒər/ = ADJECTIVE: عمده, بزرگ, اعظم, بزرگتر, ارشد, کبیر, اکبر, بالغ, مهاد, بیشتر, بیشین; NOUN: سرگرد; VERB: متخصص شدن; USER: عمده, بزرگ, اصلی, عمده ای, های بزرگ

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
manufacturing /ˌmanyəˈfakCHər/ = NOUN: ساخت; USER: ساخت, تولید, تولیدی, های تولیدی, های تولید

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
media /ˈmiː.di.ə/ = NOUN: رسانه ها, واسطهها, پوشش میانی عرق; USER: رسانه ها, رسانه, رسانه های, رسانه ای, های رسانه ای

GT GD C H L M O
meet /miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع; VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با; ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب; USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد

GT GD C H L M O
menu /ˈmen.juː/ = NOUN: منو, فهرست انتخاب, صورت غذا, فهرست خوراک; USER: منو, کردن منو, منو استفاده, منو استفاده کنید, منو را

GT GD C H L M O
methods /ˈmeθ.əd/ = NOUN: روش, متد, شیوه, نوع, طرز, طریقه, سبک, رویه, اسلوب, روند, سیاق, مسلک; USER: روش, روشهای, روش ها, از روش, از روش های

GT GD C H L M O
military /ˈmɪl.ɪ.tər.i/ = ADJECTIVE: نظامی, ارتشی, جنگی; NOUN: ارتش; USER: نظامی, ارتش, های نظامی, ارتشی, جنگی

GT GD C H L M O
million /ˈmɪl.jən/ = NOUN: میلیون, هزار در هزار; USER: میلیون, میلیون نفر, میلیون دلار, میلیون نفر است, میلیون و

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
motors /ˈməʊ.tər/ = NOUN: موتور, ماشین, اتومبیل, محرک, حرکت دهنده, منبع نیروی مکانیکی; USER: موتور, موتورهای, موتورز, موتورها, جنرال موتورز

GT GD C H L M O
motorsport /ˈmōdərˌspôrt/ = USER: سی سیتی, موتوری, سیتی, سی, نمیپذیرد,

GT GD C H L M O
multi /mʌl.ti-/ = PREFIX: چند, بسیار, بیشتر, دارای تعداد زیاد, زیاد, متعدد; USER: چند, های چند, چند منظوره, به چند, از چند

GT GD C H L M O
must /mʌst/ = VERB: باید, بایست, میبایستی, لابد شدن; ADJECTIVE: فرض; USER: باید, باید به, باید در, را باید, که باید

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
newly /ˈnjuː.li/ = ADVERB: اخیرا, بتازگی; USER: اخیرا, تازه, به تازگی, که به تازگی, به تازگی به

GT GD C H L M O
nick /nɪk/ = NOUN: شکاف, شکستگی, دندانه; VERB: دندانه دندانه کردن, شکستن, غافلگیر کردن; USER: شکستگی, دندانه دندانه کردن, شکستن, دندانه, غافلگیر کردن

GT GD C H L M O
normally /ˈnɔː.mə.li/ = USER: به طور معمول, طور معمول, به طور طبیعی, به طور معمول در, به طور معمول به

GT GD C H L M O
number /ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد; VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر; USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
offer /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن; USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
operates /ˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: عمل کردن, اداره کردن, گرداندن, بکار انداختن, راه انداختن, قطع کردن, بفعالیت واداشتن, بهرهبرداری کردن, دایر بودن, عمل جراحی کردن; USER: عمل, عمل می, اجرا در, به اجرا در, در عمل

GT GD C H L M O
operations /ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عملیات; USER: عملیات, عملیات های, انجام عملیات, از عملیات, عملیات ها

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
order /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه; VERB: مرتب کردن, منظم کردن; USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام

GT GD C H L M O
originally /əˈrijənl-ē/ = USER: در اصل, نوشته اصلی, اصل, در ابتدا, در اصل به

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
package /ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن; USER: بسته, بسته بندی, بسته های, بسته ی, بسته به

GT GD C H L M O
partner /ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست; VERB: شریک شدن یا کردن; USER: شریک, شریک زندگی, همسر, شریک جنسی, را شریک

GT GD C H L M O
partnership /ˈpɑːt.nə.ʃɪp/ = NOUN: مشارکت, شرکاء, شرکت در مالکیت, انبازی; USER: مشارکت, همکاری, شراکت, همکاری های

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
percent /pəˈsent/ = NOUN: در صد, فی صد, بقرار در صد; USER: در صد, درصد, درصد از, درصد است

GT GD C H L M O
pleased /pliːzd/ = ADJECTIVE: خوش وقت, محظوظ; USER: خوشحال, خشنود, راضی, خرسند, راضی است

GT GD C H L M O
points /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; USER: نقاط, نکات, برای نقاط, نقاط مورد, برای نقاط مورد

GT GD C H L M O
position /pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش; VERB: موضعی کردن, مقام یافتن, قرار دادن یا گرفتن; USER: موقعیت, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام

GT GD C H L M O
president /ˈprez.ɪ.dənt/ = NOUN: رئيس, رئيس جمور, رئيس دانشگاه

GT GD C H L M O
presse /ˈpres rɪˌliːs/ = USER: پرس,

GT GD C H L M O
process /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد; VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن; USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل

GT GD C H L M O
product /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در

GT GD C H L M O
production /prəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: تولید, ساخت, محصول, استخراج, عمل, عمل اوری; USER: تولید, ساخت, محصول, های تولید, تولید می

GT GD C H L M O
products /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های

GT GD C H L M O
profitable /ˈprɒf.ɪ.tə.bl̩/ = ADJECTIVE: مفید, سودبخش, سوداور; USER: مفید, سودآور, سود آور, سودآور است, سود آور است

GT GD C H L M O
project /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن; USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به

GT GD C H L M O
provided /prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه; ADJECTIVE: اماده; USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می

GT GD C H L M O
purposes /ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد; USER: اهداف, مقاصد, منظور, به منظور, از اهداف

GT GD C H L M O
range /reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس; VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن; USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده

GT GD C H L M O
reinforce /ˌriː.ɪnˈfɔːs/ = VERB: تقویت کردن, نیرو بخشیدن به, مستحکم کردن, نیرو دادن, محکم کردن, مدد کردن; USER: تقویت کردن, تقویت, را تقویت, تقویت می, را تقویت می

GT GD C H L M O
reliability /rɪˈlaɪə.bl̩/ = NOUN: قابلیت اطمینان, اعتبار, قابلیت اعتماد; USER: قابلیت اطمینان, اعتبار, اطمینان, قابل اعتماد بودن, قابلیت اعتماد

GT GD C H L M O
research /ˈrēˌsərCH,riˈsərCH/ = NOUN: تحقیق, پژوهش, جستجو, تتبع, کاوش, تفحص, تجسس; VERB: پژوهش کردن, پژوهیدن; USER: پژوهش, تحقیقات, تحقیق, تحقیقاتی, پژوهش های

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
said /sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده; USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت

GT GD C H L M O
sales /seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی; USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در

GT GD C H L M O
samsung = USER: سامسونگ, سامسونگ در, های سامسونگ, برای سامسونگ, فروشنده samsung

GT GD C H L M O
sector /ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء; USER: بخش, در بخش, بخش های, های بخش, قطاع

GT GD C H L M O
sees /siː/ = NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: می بیند, بیند, را می بیند, می بیند به

GT GD C H L M O
selling /ˌbestˈsel.ər/ = NOUN: بیع; USER: فروش, به فروش, و فروش, های فروش, با فروش

GT GD C H L M O
services /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف; USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را

GT GD C H L M O
several /ˈsev.ər.əl/ = ADJECTIVE: چند, چندین, مختلف, جدا; ADVERB: چند, چندین, چندی; PRONOUN: برخی از; USER: چند, چندین, مختلف, از چند, های مختلفی

GT GD C H L M O
signature /ˈsɪɡ.nɪ.tʃər/ = NOUN: امضاء, امضا, اثر, صحه, امضاء کردن, دستینه, توشیح, پاراف; USER: امضا, امضای, امضاء, شدن امضای, امضا و

GT GD C H L M O
significantly /sigˈnifikəntlē/ = USER: به طور قابل توجهی, قابل توجهی, طور قابل توجهی, میزان قابل توجهی, به طور معنی داری

GT GD C H L M O
simulation /ˌsɪm.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: شبیه سازی, تظاهر, وانمود, تقلید, تشبیه, تمارض, ظاهر سازی; USER: شبیه سازی, های شبیه سازی, شبیه سازی شده, شبیه سازی را, شبیه سازی های

GT GD C H L M O
simulators /ˈsimyəˌlātər/ = NOUN: شبیه ساز, وانمودگر, تشبیه کننده; USER: شبیه سازی, شبیه, شبیه ساز, شبیه سازهای, شبیه سازی و

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
sites /saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان; USER: سایت, سایت های, سایت ها, از سایت, از سایت های

GT GD C H L M O
software /ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار; NOUN: نرمافزار; USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار

GT GD C H L M O
solutions /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های

GT GD C H L M O
space /speɪs/ = NOUN: فضا, فاصله, جا, مساحت, وسعت, مدت معین, زمان کوتاه, دوره, حیز; VERB: فاصلهگذاشتن, در فضا جا دادن, فاصله دادن; USER: فضا, فضای, فاصله, در فضا, فضا را

GT GD C H L M O
specialized /ˈspeʃ.əl.aɪzd/ = VERB: تخصص یافتن, اختصاصی کردن, متخصص شدن, ویژهگری یا ویژه کاری کردن; USER: تخصصی, های تخصصی, متخصص, تخصصی در, تخصصی است

GT GD C H L M O
speed /spiːd/ = NOUN: سرعت, شتاب, تندی, کامیابی, میزان شتاب, درجه تندی, وضع, حالت; VERB: سرعت گرفتن, شانس خوب داشتن, کامیاب بودن, باسرعت راندن; USER: سرعت, بردن سرعت, با سرعت, بالا بردن سرعت, شتاب

GT GD C H L M O
stake /steɪk/ = NOUN: شرط, گرو, میخ چوبی, سندان, ستون چوبي يا سنگي تزئيني, شرط بندی مسابقه با پول روی میز در قمار; VERB: پول در قمار گذاشتن, بچوب یا بمیخ بستن, قائم کردن, محکم کردن, شرط بندی کردن, شهرت خود رابخطر انداختن; USER: شرط, سهام, خطر است, معرض خطر, سهم عمده ای

GT GD C H L M O
step /step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه; VERB: قدم زدن, قدم برداشتن; USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله

GT GD C H L M O
strategic /strəˈtiː.dʒɪk/ = ADJECTIVE: سوق الجیشی, وابسته به رزم ارایی; USER: استراتژیک, راهبردی, های استراتژیک, استراتژیک است, های راهبردی

GT GD C H L M O
strategy /ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی; USER: استراتژی, راهبرد, با استراتژی, راهبردی, استراتژی های

GT GD C H L M O
strengthen /ˈstreŋ.θən/ = VERB: قوی کردن, محکم کردن, نیرومند کردن, تقویت دادن, تقویت یافتن, تحکیم کردن, تشدید کردن; USER: تقویت, را تقویت, تقویت می, به تقویت

GT GD C H L M O
strong /strɒŋ/ = ADJECTIVE: قوی, مستحکم, نیرومند, محکم, سخت, مقتدر, فراوان, پر زور, پرصلابت, خوش بنیه, فربه, پر مایه, پر نیرو; USER: قوی, محکم, نیرومند, مستحکم, قوی است

GT GD C H L M O
structure /ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء; VERB: تشکیلات دادن; USER: ساختار, ساختمان, ساخت, در ساختار

GT GD C H L M O
studio /ˈstjuː.di.əʊ/ = NOUN: کارگاه, هنرکده, پیشه گاه, اتاق کار, کارخانه, کارگاه هنری; USER: کارگاه, استودیو, استودیوی, استودیویی, استودیو های

GT GD C H L M O
subassemblies /ˌsəbəˈsemblē/ = NOUN: زیرمجمع

GT GD C H L M O
subsidiaries /səbˈsɪd.i.ər.i/ = NOUN: تابع; USER: شرکت های تابعه, تابعه, شرکتهای تابعه, شعبه های, های تابعه

GT GD C H L M O
subsidiary /səbˈsɪd.i.ər.i/ = ADJECTIVE: فرعی, متمم, تابع, کمکی; NOUN: تابع; USER: فرعی, شرکت تابعه, شرکت های فرعی, کمکی, تابع

GT GD C H L M O
supplier /səˈplaɪ.ər/ = NOUN: تهیه کننده, رساننده, کارپرداز, متصدی ملزومات; USER: تهیه کننده, عرضه کننده کالا, منبع, عرضه کننده, با عرضه کننده کالا

GT GD C H L M O
support /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء; VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن; USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک

GT GD C H L M O
supports /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء, ملاک, متکا, پشتیبان زیر برد; USER: پشتیبانی, پشتیبانی از, پشتیبانی می, را پشتیبانی, را پشتیبانی می

GT GD C H L M O
take /teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن

GT GD C H L M O
targeted /ˈtɑː.ɡɪt/ = VERB: هدف گیری کردن; USER: هدف قرار داده, هدف قرار, را هدف قرار, مورد هدف قرار, را هدف قرار داده

GT GD C H L M O
team /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن; USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی

GT GD C H L M O
tech /tek/ = USER: فن آوری, تکنولوژی, فناوری, با تکنولوژی, فناوری پیشرفته

GT GD C H L M O
technological /ˌtek.nəˈlɒdʒ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی, تکنولوژیکی, اصول فنی, مربوط به فن شناسی, شگردی; USER: فنی, تکنولوژیکی, های فن آوری, های تکنولوژیک, فن آوری های

GT GD C H L M O
technologies /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: فن آوری, فن آوری های, فن آوری ها, از فن آوری, از فن آوری های

GT GD C H L M O
test /test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته; VERB: امتحان کردن, محک زدن, ازمودن, ازمودن کردن, ازمایش کردن, عیار گرفتن; USER: آزمون, تست, از آزمون, از تست, آزمون های

GT GD C H L M O
testing /ˈtes.tɪŋ/ = NOUN: ازمایش; USER: تست, آزمون, های تست, آزمایش های, تست های

GT GD C H L M O
tests /test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته; USER: آزمون, تست, آزمون های, تست های, از آزمون

GT GD C H L M O
than /ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز; CONJUNCTION: که, تا اینکه; USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
thereby /ˌðeəˈbaɪ/ = ADVERB: بدان وسیله, از ان راه, بموجب آن در نتیجه; USER: بدان وسیله, در نتیجه, بدین وسیله, و بدین وسیله, در نتیجه آن

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
timeline /ˈtaɪm.laɪn/ = USER: جدول زمانی, زمان بندی, خط زمان, جدول زمانی است, جدول زمانی را

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
today /təˈdeɪ/ = NOUN: امروز; USER: امروز, امروزه, امروز در

GT GD C H L M O
together /təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه; USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا

GT GD C H L M O
toulouse /ˈtʌf.ən/ = USER: تولوز, Toulouse در, تولوس, Toulouse با,

GT GD C H L M O
train /treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار; VERB: مشق کردن, تربیت کردن, پروردن, ورزیدن, ورزش کردن; USER: قطار, قطار در, قطار به, قطار از, قطار را

GT GD C H L M O
training /ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب; USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم

GT GD C H L M O
transferred /trænsˈfɜːr/ = ADJECTIVE: منتقل, انتقال یافته, واگذار شده; USER: منتقل, منتقل می, منتقل شده است, منتقل می شود, انتقال یافته

GT GD C H L M O
transport /ˈtræn.spɔːt/ = NOUN: حمل و نقل, ترابری, حامل, وسیله نقلیه, بارکش; VERB: حمل کردن, ترابری کردن, بردن, نقل و انتقال دادن, از خود بیخود شدن, از جا در رفتن; USER: حمل و نقل, انتقال, حمل, و حمل و نقل

GT GD C H L M O
unique /jʊˈniːk/ = ADJECTIVE: منحصر به فرد, یکتا, بی نظیر, یگانه, بی همتا, فرد, بی مانند, بی تا; USER: منحصر به فرد, بی نظیر, یگانه, یکتا, بی همتا

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
use /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت; VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از; USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از

GT GD C H L M O
used /juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
vast /vɑːst/ = ADJECTIVE: وسیع, پهناور, بزرگ, عظیم, بیکران, فراوان, زیاد; USER: وسیع, بزرگ, پهناور, عظیم, بیکران

GT GD C H L M O
vector /ˈvek.tər/ = NOUN: بردار, حامل, مسیر, جهت, خصیصه نما, خط سیر, شعاع حامل; VERB: بوسیله بردار رهبری کردن; USER: بردار, برداری, ناقل, حامل, بردار را

GT GD C H L M O
vehicle /ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر; USER: وسیله نقلیه, خودرو, وسایل نقلیه, حامل, وسیله نقلیه را

GT GD C H L M O
vehicles /ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر; USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و

GT GD C H L M O
venture /ˈven.tʃər/ = NOUN: مبادرت, ریسک, جرات, مخاطره, جسارت, سرگذشت, اقدام بکار مخاطره امیز; VERB: معامله قماری, اقدام یا مبادرت کردن به; USER: ریسک, سرمایه گذاری, مبادرت, مخاطره, جسارت

GT GD C H L M O
very /ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی; ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی; USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار

GT GD C H L M O
vice /vaɪs/ = NOUN: گناه, فساد, فسق, عیب, فسق و فجور, خلفه, منگنه, بدی, خبث; USER: گناه, معاون, نایب, معاون رئیس

GT GD C H L M O
virtual /ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری; USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
websites /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: وب سایت, وب سایت های, وب سایت ها, از وب سایت, به وب سایت

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
wide /waɪd/ = ADJECTIVE: عریض, وسیع, پهن, پهناور, زیاد, گشاد, فراخ, کاملا باز, بسیط, پرت, نا محدود; ADVERB: وسیع; USER: وسیع, گسترده, گسترده ای, عریض, پهن

GT GD C H L M O
widely /ˈwaɪd.li/ = USER: به طور گسترده ای, طور گسترده ای, به طور گسترده, طور گسترده ای در, طور گسترده ای به

GT GD C H L M O
widespread /ˌwaɪdˈspred/ = ADJECTIVE: گسترده, شایع, متداول, همه جا منتشر; USER: گسترده, گسترده ای, های گسترده, شایع, گسترده است

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
within /wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی; PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی; USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت

GT GD C H L M O
workbenches /ˈwɜːk.bentʃ/ = USER: میز کار,

GT GD C H L M O
world /wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی; USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان

GT GD C H L M O
worldwide /ˌwɜːldˈwaɪd/ = ADJECTIVE: جهانی; ADVERB: در سرتاسر جهان; USER: در سرتاسر جهان, سراسر جهان, در سراسر جهان, جهانی, در سراسر جهان است

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
years /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به

270 words